و نریدُ اَن نُمَنَّ علی الذّین  استُضعِفوا فی الارض و نَجعَلَهُم اَئِمَّةً و نَجعَلَهُمُ الوارثین

قصص 5

ای فلسطین، ای سرزمین پیامبران، ای سرزمین پر رمز و راز، به اندازه ی عمر جنگ حق علیه باطل که آغازش نزاع هابیل و قابیل بود، در دلت داستان ها داری، شاهد فراز و نشیب های فراوانی بوده ای!

اکنون که فرزندان بی گناهت، در آغوشت خفته اند و آرام گرفته اند، برایشان بازگو کن داستان هایت را، بگو به آنان که ظلم فرعونیان باقی نمی ماند، بگو که دیدی چگونه، فرعون در آب فرورفت و مظلومین پیروز شدند، اما صبر کن، صبر کن....

یک حلقه ی داستان مفقود است، آنان در پناه موسی بودند، رهبری موسی و ایمان مردم به خدای موسی، ناجی آنان شد.

به فرزندانت بگو که وارث موسی خواهد آمد، آنها را آرام کن. بگو که امیدوار باشند، مقاوم و صبور باشند، وارث موسی در راه است، صدای کاروانش را می شنوید؟!

از عمق جان می خوانیمت ای عزیز زهرا، ای امید چشمان تر ما، در های ما بی قرار توست، چشم های ما منتظر توست، پاهایمان قوّت گرفته اند که بیایی تا همراهت شویم. دست های ما گره شده اند که در راه تو مشتی باشند، بر سر ظالمان و غاصبان، ای وارث موسی! قوم تو خسته اند از ظلم فرعون، فرعون ادعای خدایی می کند و "انا رَبُّکُمُ الاعلی" را فریاد می زند، بیا و بگو که "انَّ العزةِ الله و المومنین".

ای مردم غزه، قلب ما برای شما می تپد، اگر امر برآن شود که بسیج شویم فاصله ها جلودار ما نیست.

نوشته شده توسط : سمیرا ماهروزاده

نظرات ديگران [ نظر]